سراب‌وار

Wednesday, June 28, 2006

عذاب ابدي (تنهايي)

تا اكنون احساس كرده‌ايد كه در ميان جمعي از فاميل و دوستان تنها هستيد.
امروز چنين حسي دارم.
زندگي كردن يك نوع عذاب بي پايان است.
احساس مي‌كنم كه به هيچ كس و هيچ جا تعلق ندارم.
اشتباهي از آسمان افتاده‌ام.
ديگر نمي‌توانم تحمل كنم.
اي كاش پايان نزديك بود و ي احداقل مي‌شد صورت مسئله را پاك كرد.
در خانه اي زندگي مي‌كنم كه من را فقط براي استفاده مي‌خواهند.
اما نه طريقه محبت كردن را ياد گرفته‌اند و نه ارزشي برايت قائلند.
اي كاش درصدي از محبت و وقتي را كه براي ديگران داشتند براي من هم داشتند.
فقط اگر مي‌توانستم از اين زندان خلاص شوم.
بايد ديگري را پيدا كنم.
بايد اين قفس را نابود كنم.
اول از همه بايد مثبت بودن را كنار بگذارم.